ما اومدیممممم...
سلام ی هفته ای میشه اومدیم دقیقا 19 آبان رسیدیم شهرمون
وروز بعدش علی مرتضی صاحب ی دختر عمه ی ناز به اسم مهسا
خانم شد ک عکسش باشه واسه بعد ، تنبلی من باعث شد دیر بیام
علی مرتضی کلی شیطون وبلا شده فعلا عکسای سفرو براتون میزارم
تا سر فرصت از ماجراهای سفرمون براتون بگم
رفتن ب پارک کودک آمل،کلی بهت خوش گذشت
چون اجازه دادم خودت تنهایی بازی کنه وحساسیتو گذاشتم کنارو
گذاشتم تا دلت خواست دست ب همه جا زدی وبعد دستاتو شستم
ا
زیارت امامزاده ابراهیم،البته اینجا رفتیم سر خاک پدر آقا جان
وچون اونموقع پیش بابا مونده بودی متاسفانه نتونستم زیارتت بدم
وچون عمو ابوذر هم باهامون بود روم نشد بگم بزارید علی مرتضی رو ببرم
تو تا ازش عکس بگیرم،اینجا هم قبرستون امامزادست ک تو از همه جا بی خبر
مشغول گشتو گزار بودی
وامااااااااااا رفتن به محمود اباد ودریا تو اولین بار بود ک دریا رو میدیدی البته
پارسال هم اومدیم آمل ولی چون 8 ماهت بود ترسیدم سرما بخوری ونرفتیم دریا
اینجا کلی ذوق کردی وهمش میگفتی:مامانی،بابایی،آب ...آب
شیطونیات توی ترمینال آمل و رستوران جاده هراز
خوابیدن توی اتوبوس
آمل ک بودیم نمیدونی دوست بابایی وخانمش چقدر عاشق تو شده بودن
تازه س ماه بود ک ازدواج کرده بودن اونم فقط با خرید ی حلقه وبدون گرفتن هیچ مراسمی،
زندگیه پربرکتی داشتن وبرامون سنگ تموم گذاشتن،دستشون درد نکنه،هرشیطونی هم ک
میکردی اونا کلی ذوق میکردن واصلا ناراحت نمیشدن،تو هم از مبلا بالا میرفتی وچراغارو روشن
خاموش می کردی و این فرمی میرفتی روی تخت وبالا پایین میپریدی
وترمینال جنوب (تهران) اینجا اتاق مادر وکودک ترمینال خیلی قشنگ ومرتب بود
اونجا برای بچه های زیر دو سال بود جای خیلی خوبی بود