علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

اولین قدم موفقیت درمرحله ی اول از شیر گرفتن

1391/11/9 15:19
813 بازدید
اشتراک گذاری

واااااااای خدای من،هرچه بیشتر میگذره بزرگیتو بیشترو بیشتر حس میکنم وتازه متوجه میشم که من هنوز هیچی ازت نمیدونم،راسته که میگن موقع از شیر گرفتن نی نی خدا خودش کمک میکنه و یه صبری به نی نی میده ،فدات بشم از صبح که آخرین وعده ی شیرت ساعت حدود 7 بود تا ساعت 2.15 شیر نخوردی ،صبح که بیدار شدی اول گفتی:مامان مم بده،من حواستو با چیز دیگه ای پرت میکردم ولی بعد از چند دقیقه باز میگفتی :مامان مم بده،دلم برات میسوخت ونزدیک بود اشکم در بیاد ولی اینبار کلی با اسباب بازیات بازی کردیم ،رفتیم بیرون کلی خوراکی برات گرفتم،بعد یه سری به فروشگاه کنار خونمون زدیم و برات شیر گرفتم(هروقت از فروشگاه خرید میکنیم هرچیزی رو که میخریم میگیری دستت ومیگی عمه،یعنی اول ببریم پیش خانم نصری حساب کنه بعد ببریمش ،فدای این هوشت بشم زندگیم)بعد با هم توپ بازی کردیم ،نهار خوردیم ،چندبار فیلم بچه گیتو دیدیم واینبار برعکس همیشه چندبار آب خوردی وتا ساعت 2.15 شیر نخواستی .

راستی امروز اولین روزیه که یخچالمون رو روشن کردیم اونم بخاطره تو تا کلی چیز برات بخریم تا راحت شیر خوردنو بزاری کنار،توی این دوماه هم که روشن نکردیم همش منتظره بودیم بابا پول کارشناسیاشو بگیره بعد هم غذامونو از خونه ی باباجونی جدا کنیم هم بتونیم یه مقدار گوشتو مرغو ،برنج وکلی پیزو یه جا بخریم.دست باباجونی درد نکنه امروز یه مرغ برامون اورد،بابا هرچی اصرار کرد پولشو نگرفت،گفت:این مرغ به مناسبت از شیر گرفتن علی مرتضاست.

بابا که ظهر از مغازه اومد با اینکه خسته بود ولی کلی باهات توپ بازی کرد وصدای خنده هاتون خونه رو پر کرد.الان هردوتون خوابید وبیرون بارون اومده،هوای سرده وتوهم که ماشالله روزی چند دست لباس کثیف میکنی وتوی این هوا که هیچ لباسی خشک نمیشه،ولی مامانی یه فکر خوب کرده لباساتو که  لباسشویی عزیز شست وخشک کرد یه رخت آویز بزرگ گرفتم همه رو روش پهن میکنم وبخاریو میزارم زیرشون وتا بیدار شی همه خشکن،الانم همین کارو کردم ولباسات خشک،خشک شدن.نکته ی جالب اینه که توی پهن کردن لباسات بهم کمک میکنی وخودت از لباسشویی درشون میاری ومیدی دستم واین کارو تا تموم شدن لباسا انجام میدی.دست درد نکنه عزیز دلم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

mumy
9 بهمن 91 16:03
سلام عزیزم مرسییییییییی از دلگرمیاتتتتت دوست دارم
مامان اميرحسين
9 بهمن 91 21:42
سلام اميدوارم خيلي راحت گل پسر رو از شير بگيرين من يه دو هفته اي ميشه كه پسرم و از شير گرفتم اولش سخته يه يك هفته اي بهانه ميگيرن بعد خوب ميشن انشااالله براي شما هم آسون باشه به ما هم سري بزنيد خوشحال ميشم
مامان تسنیم سادات
11 بهمن 91 20:43
سلام مامانی جونم خوبی ؟ علی مرتضی جونم خوبه...؟؟ معلومه خدا رو شکر خوب پیش میری برای از شیر گرفتن علی مرتضی ... دوستم هم الان مشغول از شیر گرفتن پسرشه خیلی دردسر داره ... راستی شبها دیگه شیر نمیخوره یا هنوز شیر شب رو شروع نکردی؟ دوتایی تون رو میبوسم