وقتی هوس شستن به سرت میزنه...
یه روزی که حسابی مشغول کار بودم واز جنابعالی غافل،شما که دیدی مامان گرفتاره وی جاهایی رو نشسته شیر آبو باز کردی و ی چیزایی رو با آب حسابی شستی ،من که هروقت خبری ازت نیست میدونم که مشغول خرابکاری وبهتر بگم شیرین کاری هستی اومدم سراغت که دیدیم واااااااااااااای چکار کردی،البته از کارت عصبانی نشدم وحسابی خندیدم وبابا رو صدا زدم که بیاد ببینه چه کار کردی وبابایی هم حسابی ذوق کرد،بهتره خودت ببینی چکار کردی.
91.12.19
بلــــــــــــــــه بخند،ببین با چه افتخاری کفشای بابایی
رو نشونش میدی،که ببین چ تمیزشون کردم،میدونی کفشای
ما تا چند وقت خشک نشدن
خوب بابایی اینم از کفشای شما،حسابی کثیف بودن
حتما اینجا هم فکرمیکنی که :خوب حالا کارم تموم شد برم سراغ
کمک بعدی....
نه تو روخدا تا همین جاشم کلی کمکم کردی برو بازیتو بکن مامان فدات بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی