علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

روزانه های ما

1392/11/14 23:25
819 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرک خوشکلم زندگی شیرین ما با همه خوشیا در حال گذره واای که من چقدر خوشحالم که تو رو دارم یادته برات گفتم قبلا اگه مشغول خرابکاری باشی بهت میگم علی مرتضی مامان نکن میگفتی باش ولی باز کار خودتو میکردی ولی الان هم میگی باشه هم عمل میکنی .ومیری سراغ ی کار دیگه،ی سالی میشه که خوب  ماشین لباسشویی روشن میکنی یعنی درست از همون روزای اولی که روشنش کردیم تو به دستم نگاه میکردی و یاد گرفتی،امروز هوا سرد وبارونی بود به به چ هوایی ...منساعت 3 کلاس قرآن داشتم واسه همین تورو خوابوندم و بابایی منو رسوند تا جامعه القرآن،برگشتنی سوار ماشین نشدم وتوی نم نم بارون با عشق خاصی شروع به قدم زدن کردم اونقدر بارونش لطیف بود که اصلا حس نمیکردم خیس شدم فقط قطره های سبک بارونو روی صورتم حس میکردم چ حس قشنگی بود فاصله 2،3 کیلومتری تا خونه رو پیاده اومدم وقتی رسیدم دیدم هنوز خوابی.

امان از حافظه ی من اروز کلی شیرین زبونی کردی ولی چون ننوشتمشون یادم نمیاد،البته یکیش حسابگریته که هرچی پول میاد دستت میگی مامان بزار تو صندوق(قلک) امروز عمو مهدی بهت 2000 ت پول داد بهت گفتم بیا بزار تو صندوق گفتی نه میخوام شلوار بخرم منم بخاطره این حرفای شیرینت این شکلی شدم.بغلزیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)