مناسبتای قشنگی که گذشتن
بازم سلام به روی ماهت:
وقت بشه حتما عکسای این مناسبتای قشنگو میارم:
تولدت که 30 بهمن بود و ی تولد خونوادگی گرفتیم اگه اشتباه نکنم با روز مهندس چند روزی اختلاف
داشتکه من توی ی روز هر دو مناسبتو گرفتم و ی کیک خوشکل درست کردم هم برای تو هم برای
بابا و هردوتونشمعو فوت کردین،5 فروردین تولد بابایی و پنجمین سالگرد ازدواج منو بابایی که
اون روز 4 تا کیک درستکردم وبا عمه خدیجه وبقیه ی عزیزانمون اون روزو جشن گرفتیم و
بعدش ساعت 11 شب رفتیم پارک که به تو والهه خیلی خوش گذشت.12فروردین
هفتمین سال جشن عقد منو بابا بود14فروردین هفتمین سال عقد محضریه منو
بابا بود و 20 فروردین تولد مامان بود که صبح تا چشامو باز کردم بابا اومد بالا
سرمو بوسم کردو گفت:عزیزم تولدت مبارکالبته ی عبارتی رو به کردی
بکار برد که مفهومش همون عزیز بودنه
خوشحال بودم از اینکه یادش بوده .
روز عقد رو جشن نمیگیریم ولی
یادمون هست،آخه فروردین
اونقدر برامون پرباره که
واقعا نمیشه هر روز که
روزه جشن بگیریم.
مهمتریش سالگرد
ازدواج و تولد منو باباست.
که توی این روزا با هم خوشیم.