رفتن به آمل
خاله ریحانه که با آقا سعید نامزد کرد و ماجرای دایی جمالم خیلی زود درس شد وتصمیم گرفتن مراسم عقدشونو باهم بگیرن خیلی خوب بود و کلی عکس گرفتم دوربینمون خونه عمه زینبه ،امروز میرم میارمش ولی چون عازم آمل هستیم نمیدونم وقت میشه بزارم یانه ولی سعی خودمو میکنم چیزی از خاطرات گذشتت نمونه تا روی دستم تلنبار نشه و سرسری بنویسم چون اینطوری از زیبایی مطلب و شیطونیات کم میشه
دوستای عزیزم عید بزرگ ولایت رو بهتون تبریک میگم چون ما طبق روال هر سال عازم آمل هستیم تا این روز ه بزرگو کنار دوستامون جشن بگیریم .دوستون دارم مواظب خودتونو نی نی هاتون باشین روز خوش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی