آخرین تحولات گل پسرم
سلام عزیزه دلم روزها در حال گذرن وتو در حال بزرگ وبزرگتر شدن دیروز رفتم وتو رو توی ی مهد خوب برای گذراندن پیش دبستانی ثبت نام کردم منو بابا برای اینکه کجا ثبت نامت کنیم اختلاف نظر داشتیم تا اینکه بابا گفت :انتخاب رو بزاریم به عهده ی خودت .اول بردمت جایی که بابا دوس داشت وبعد بردمت جایی که من با کلی تحقیق پیدا کرده بودم ودر آخر انتخاب خودت رو کردی و مهد نارون شد مهد شما همون جایی که من مطمئنم برای تو بهترین جاست چرا که بیشتر از ی ساله که راجبش تحقیق میکردم ونظر خیلی از مادرهایی رو که بچه هاشون اونجا دوره گذرونده بودن رو پرسیده بودم.
تو هم خوشحال از این اتفاق منتظره اول مهری که بری پیش سمیه جون (معلم پیشت)و دوستات.
روزهای قشنگی رو با خواهرت میگذرونی و همدیگه رو خیلی دوس دارین فقط گاهی تو جیغشو در میاری و وسیله رو از دستش میگیری وبا جیغهای بنفش خواهرت میخندی.
یازده ماهگی آجی و پنج سالگیه تو شهریور 95
دو روز پیش که از پارک اومدیم این عکسو ازتون گرفتم
مراسم آش دندونی آجیت سه شنبه یعنی دو روز پیش
نودل خوردن اجی جون