سومین سالگرد ازدواج و...
سلام نفس مامانی متاسفانه سال بدی رو شروع کردیم از اول فروردین تا الان تب شدید داری وبیقراری میکنی دوباره میبریمت بیمارستان ولی فایده ای نداشت متخصص اطفالم هم رفته تهران ، دیروز تبت قطع شد ولی امروز دوباره به حالت اولت برگشتی پریشب منو بابایی ومامان جونو باباجون از ساعت 2 شب تا 5صبح با شما بیدار بودیم همش بیقراری میکردی و ووقتی شیر زیاد میخوردی یهو کلی بالا میووردی،خب چه کار کنم هیچی جز شیر نمیخوری ولی اونشب خیلی گرسنه بودی وبرات بیسکویت درست کردم وهمشو خوردی خیلی خسته شده بودم گریم گرفته بود وبهت میگفتم تورو خدا بگیر بخواب وخوابیدی ولی خوابیدنی که فقط باید شیر میخوردی وبه محض اینکه من میخواستم ازت جداشم بیدارمیشدی ومن مجبور شدم تا چند ساعت یه طرفه بخوابم تا جنابعالی راحت بخوابید.
واما امروز .........امروز هم تولد باباییه وهم سومین سالگرد ازدواجمون امروز صبح که خواب بودی رفتم بازار دوتا جاکلیدی گرفتم که خیلی قشنگن به مناسبت سالگرد ازدواجمون ویه خودنویس شیک هم برای تولد بابایی...میخوام کیک درست کنم وبابایی رو سوپرایز کنم.
الانم توبیدار شدی برم وطبق معمول باید برم سراغت به امید دیدار نی نیه قشنگم.
راستی یادم رفت امروز یه زلزله ی دیگه اومده من که بازار بودم حس نکردم ولی بابا میگه از دفه های قبل سنگین تر بوده خدا بهمون رحم کنههههههههههه.
برای همسرم
همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی
خوب من برای توصیف مهربانیهایت واژهها یاری نمیدهند
چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی
و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد.
خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است
تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی
زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا
روز یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک