علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

امپراطور در چند روزی که گذشت....

1391/2/5 14:15
964 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی روزگارمون بازلزله میگذره،چادرهای هلال احمر بیرون از شهر برپا شده که همین جدی شده موضوع همه مون رو ترسونده جدو ومامان جون دوشب تو حیاط میخوابن ولی به خاطره جکو جونورای تو حیاط ما نمیتونیم تو حیاط بخوابیم خیلی از مردم از چند روز پیش توی چادرها مستقر شدن وروز میان خونه وشبا بیرون میخوابن خیلیا هم جلوی در خونشون چادر میزنن ویا اینکه بدون چادر همینطوری میخوابن ،آرامش تو زندگیه خیلیامون از بین رفته،بیشتر نگران توام از خدا خواستم که نه تورو بی من ونه منو بی تو نبره پیش خودش من با وجود علاقه زیاد به بابایی (زبونم لال)شاید بتونم دوریشو تحمل کنم ودوریه تورو نه، البته اینو که میگم با توکل به حضرت زینب (ص)ویاد آوری مصائبشه وگرنه من به بابایی زیاد مدیونم ولی نمیدونم که چرا هیچ وقت نمیتونم دوریه تورو واسه خودم توجیه کنم.

راستی بابا چند روزیه میره سرکار توی دفتر فنی یه شرکت کار میکنه ولی گفت:اگه باهاش قرارداد نبندن اونجا نمیمونه چون از بیقراردادی حسابی چوب خورده وکلی حقشو خوردن هرچی خدا بخواند مهندس ابراهیمی که گفته:امروز قرارداد میبنده خدا کنه اگه خیره هرچه زودتر این اتفاق بیفته وما رو از این دودلی ونگرانی در بیاره.

خوب از شیطونیای این روزات بگم که به بابایی میگی بابا به منم میگی دد نمیدونم چرا ولی هنوز ماما نمیگی از همه جالبتر به عمه وعمو هم میگی وعموه وعمو هات رو به این شکل صدامیکنی عمممممممممم......

روزی که واست کالسکه رو گرفتیم 91/1/18 رفتیم توی یه مغازهی اسباب بازی فروشی

وهمون طور که با فروشنده حرف میزدیم تو دستو دراز کردی واین غمغمه رو برداشتی

ومنو بابایی کلی ذوق کردیم چون اولین بار بود که خودت چیزی رو میخوای وبرمیداری

وبابا گفت:بزار برداره واسش میخریم شددو تومن.اینجا91/1/25

سوار شدن به دوچرخه ی ستایش کوچولو دختر خاله حبیبه 91/2/3

اینجا خونه ی خاله حبیبه ست وتو وستایش سرتون رو کردید تو دیگ آب وبازی میکنید

وعکس سمت چپ دعوای تو وستایش سر شونه ست که موفق شدی ازش بگیری

ستایش دو ماه ازت بزرگتره.91/2/3

بازی با سطل زباله ی اتاق شده بازی جدیدت والان سطل زباله رو گذاشتم بالی ویترین تو اتاق

وگرنه هرچی توشه به این روز در میاری  91/1/26

حس کنجکاوی شما در داخل کارتون ظرفا91/1/28

تلاش در پوشیدن کفش مامانی 91/1/29

وشیوه ای از غذا خوردن به روش نی نی سالاری 91/1/25

یک شیطنت که قبلا هم گفته بودم اینبار به روایت تصویر91/1/30

وخرابکاری مامان که باعث شد موهای قشنگت به این روز بیفتن91/1/30

آخه توخواب بودی وسرتو اینورو اونور میکردی شرمندم مامان دیگه از اینکارا نمیکنم.نیشخند

بقیه ی عکسا هم باشه واسه بعد .........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

بابای دوقلوها
5 اردیبهشت 91 21:40
انشالله که دیگه زلزله نمیاد و علی مرتضی با مامان و بابا سالهای سال با هم زندگی میکنید. انشالله بابایی هم قرارداد رو میبنده و مشغول کارش میشه که بتونه اسباب بازیهای بیشتری واسه علی مرتضی گلی بخره
ilijoon
6 اردیبهشت 91 16:16
خدا رو شكر خبر رفتن همسرتون به سر كار روديدم ان شاالله قرارداد ميبندند واز اين بلاتكليفي راحت ميشين
ilijoon
6 اردیبهشت 91 16:17
قمقمه نو هم مبارك باشه عزيزم
مرتضی
6 اردیبهشت 91 16:41
سلام دوست عزیز ،بچه ی عزیز و دوست داشتنی داری انشا ء الله از زمینه سازان ظهور حضرت مهدی عجل الله بشه ،دوست دارم باهم تبادل لینک و برو بیا و اظهار نظر داشته باشیم،اگه موافقی و افتخار میدی منو با عنوان دوست آخرالزمانی یا بصیرت آخرالزمانی لینک بفرما و دوباره بفرما که شما رو با چه عنوانی لینک نمایم.امیدوارم موفق باشی ، همیشه و همیشه.
مرتضی
6 اردیبهشت 91 20:26
سلام ممنون که لینکم کردی بنده ام شما رو با افتخار لینک نمودم
مامانی درسا
7 اردیبهشت 91 12:30
سلام مریم جان شوهری رفت سرکار خداروشکر امروز خیلی خوشحالم کردی عزیزم . پسر گلی مثل همیشه ماه . مثل یه جواهره .... راستی تقویمش هم خیلی خوشگله
مریم مامان عسل
7 اردیبهشت 91 12:50
سلام. خوبید؟ بلا دوره انشالله مریم جون. درکت میکنم. چند ماه پیش یه زلزله ی بد مشهدو لرزوند و من معنی وحشت رو اونجا فهمیدم که عسلو محکم توی بغلم گرفته بودم و تخت دونفرهی به اون سنگنی میپرید بالا و پایین! اونجا از خدا خواستم که منو برای این بچه نگه داره فقط! انشالله که دیگه اوضاع آروم میشه اونجا! هنر دستت منو کشته! حالا همه فکر میکنن این مدل مو مد شده فردا میبینی همه موهاشونو اینجوری زدن! انشالله که کار بابایی امپراطور هم به زودی زود درست میشه. ببوس اون فسقلس شیطونو از طرف من!
مامان ماهان
7 اردیبهشت 91 18:27
سلام گلم چه عکسهای خوشگلی گذاشتی وای دعوای بچه ها خیلی باحاله مامانی ببین موهای گل پسر رو به چه روزی انداختی اما اشکال نداره زود بلند میشه
مامان متین
7 اردیبهشت 91 20:28
نگران نباش عزیزم ان شالله به خیر میگذره و شما کنار همسرت و پسر گلت روزای خوبی روسپری میکنید . خوشحالم که همسرت میره سرکار امیدوارم قرارداد ببنده. خاله قربون شیرین کاریات بشه.موهات که میریزه توی صورتت خیلی ماه تر میشی.