زلزله ی 5/5 ریشتری
آره فدات شم درست شنیدی اینو میدونی که چند ماهه بیشتر از 150 زلزله وپس لرزه اینجا رو لرزونده ولی از همه ترسناک تر زلزله ی روز چهارشنبه بود که جدو ومامان جون خواب بودن ومنو تو مشغول بازی توی اتاق بودیم که یهو زمین مث موج زیرمون تلو تلو کرد سظهر بود وهمه ترسیده بودن منو تورو بغل کردمو بدون روسری زدم بیرون جدو باباجون هم بیدار شدن ومن که از اتاق زدم بیرون جدو که منو دید گفت:زلزله زلزله زودی برید بیرون وای اون لحظه نمیدونستم بخندم یا گریه کنم چشمای جدو سرخ شده بودن خیلی ترسیده بود و همه ی مردم بیرون ریخته بودن کمی تو حیاط بودیم وبعدش رفتیم تو خونه..........
مرکز زلزله روستای مورموری بود که 32 کیلومتری ما بود ولی اونقدر محکم لرزوند که شهر های خوزستانو هم لرزوند و چون خونه های روستا محکم نبودن 15 نفر زخمی شدن و150 خونه تخریب شد.
از اونروز به بعد هنوز پس لرزه ها تا امروز ادامه داره ولی ما زندگیه ی عادیه خودمون رو داریم وشاید فردا بریم خونه ی بابا جون(شوش)کمی استراحت کنیم واونارو که دوماهی میشه ندیدیم ببینیم.