مینویسم از شیطنتهایت (4)
خوب باز بیدارشدی الان خوابوندمت تابازبیدارنشدی بنویسم
اولین دندون آسیابت بالا وسمت راست خودت جوونه زد91/3/8
ودومین دندون آسیاب بال وسمت چپ خودت91/3/13
سومین دندون آسیابت پایین91/3/25
وچهارمین دندون آسیاب پایین هم به فاصله ی کمی از سومین دندونت جوونه زد
یازدهمین دندان شیری پایین سمت چپ خودت جفت مروارید نیشت 91/3/4 روز ولادت امام حسین(ع)
شیطون بلا به ماشین میگی عان عان وعشق ماشینی یه روز توی آشپزخونه میچرخیدی ومیگفتی عان عان...عان عان..ولی تا بخوام عکس بگیرم تو ماشینو نگه داشتی91/2/23
بعد از خوب شدن اسهالت همه ی قالی هارو شستیم واون روز که هوا هم خوب بود برای اولین بار توی حیاط حمامت کردیم ازت عکس گرفتم ولی طوری بود که نمیشد بزارم بابا هم خوشش نمیاد عکس لختتو بزارم.91/3/26
91/2/26 رفتیم دزفول واسه مغازه قفسه خریدیم وبعد جدو وبابایی ودادا مارو بردن شوش خونه ی اون باباجونی،نهار خونه ی عمو ی مامانی بودیم،بعد رفتیم خونه ی باباجونی ،مارو که رسوندن بعد کمی استراحت بابایی اینا رفتن.91/2/28 که من بازار بودم وتورو پیش مامان جون گذاشتم وقتی اومدم باباجون گفت:که تورو برده پارک وکلی بازی کردی این اولین باری بود که باباسلمان میرفتی پارک.باباسلمان که داشته ازت فیلم میگرفته یادش رفته بوده که فیلمو ذخیره کنه وکلی ناراحت شده بود.
91/2/28 رفتیم خونه ی دختر پسرعمم...تو که مشغول شیطنت بودی رو گذاشتم پیش خاله ریحانه تواتاق دیگه که دیدم خاله صدام کرد وقتی رفتم دیدم که آویزون تخت شدی ونمیدونی چه طوری ولی خیلی قشنگ عین عنکبوت به تخت آویزون شده بودی وبلد نبودی بیای پایین از میعاد (دختردختر پسرعمم)خواستم ازت عکس بگیره امیدوارمو عکسو تا الان داشته باشه اینبار که رفتم میرم ازش میگیرم.