برای پسرم
سلام مامان کلی مطلب برات نوشته بودم نمیدونم چی شد که یهو حذف شد خلاصه ی مطلب حذف شده این بود که من به خاطره این که این روزا اعصاب درستی ندارم وباهات درست برخورد برخورد نکردم حسابی ازت معذرت خواهی کردم.
من میدونم چم شده به بابایی علتشو گفتم انشالله قراره تا یه ماهه دیگه یه تغییر اساسی توی زندگیمون بدیم ،روزی که باهات بئ برخورد کردم شبش که خواب بودی اومدم بالای سرت وحسابی گریه کردم وازت معذرت خواستم سحر هم با بابایی درد دل کردم وزدم زیر گریه...
از اواخر تیر کلاس تربیت معلم مامانی شروع شده وتو هم مامانو همراهی میکنی دیروز توی کلاس توی دلم باخدا حرف زدم وبه خودش قسم خوردم که دیگه درست باهات برخورد کنم وخداروشکر تا الان که خیلی خوب باهم کنار اومدیم وبیشتر از همیشه از کنار هم بودنمون لذت میبریم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی