علی مرتضای مامان وشیطونیاش(1)
سلام پسره قشنگم خیلی وقته برات نتایپیدم راستش از وقتی چرخ کالسکتو عمو حیدر به این روز انداخت حسابی حالم گرفته شده از جایی شکسته که درست بشو نیست تازه 6 ماه بود خریده بودمش کلی باهاش راحت بودی ومن از اینکه مجبور نبودم بلندت کنم خیلی خوشحال بودم بیشتر شبا میرفتیم پیاده روی ولی از وقتی کالسکه شکسته پیاده روی محدود ب ی جاهای خیلی نزدیک خونه شده.
اینجا سه چهار روز پیش که پسره مامان واسه اولین بار خودش شیر
کاکائو رو خورد کلی میذوقیدم وقتی دیدم خودت میتونی بانی
وبه تنهایی شیرکاکائو رو نوش جون کنی
هیجان امپراطور مامان برای اتیش کباب
همه چیز تو برای من هیجان داره حتی چیزایی که برای بقیه به ظاهر مهم نیستن
ولی من اینطوری مماندنی شون کردم
کفشایی که خاله سهیلا دوست نی نی سایتی از زنجان واست
فرستاده دست درد نکنه خاله...امپراطور خیلی ذوقید...
وقتی برنامه ی مورد علاقت از تلویزیون پخش میشه این شکلی میشی