علی مرتضای مامان وشیطونیاش(3)
نی نی وقتی میری توی حس لب تاپ
دیگه هیچ کسو هیچ چیزیو نمیبینی البته خداروشکر مث خیلی از بچه ها
آویزون سیستم نیستی واین در مواقعیه که من پشت سیستم باشم تو هم میای
شلواری که پات هم خاله سهیلا هدیه برات فرستاده (دوست نی نی سایتی)
ممنوووووووووووووووونم خاله
چهارشنبه یعنی سه روز پیش رفتیم خونه ی خاله آمنه دوست خوب مامانی
متاسفانه شوهره خاله انتقالی گرفته وقراره برن ی شهره دیگه
امیدوارم هرجا برن خوش باشن
خاله امنه چند تا ماهی خوشکل داشت که یکیشونو جدا گذاشت بود توی
ی استوانه ی شیشه ای وتو کلی باهاش بازی کردی وقتی خواستم از بازیت باماهی
عکس بگیرم اینطوری خودتو لوس میکردی...
دیشب موقع باز کردن کشو دست توش گیر کرد وصدام کردی مان..مان
منم اومدم ودستتو در اوردم اونموقع وقت عکس گرفتن نبود وبعد از اون ازت خواستم
که برام صحنه رو بازسازی کنی وتو اینجوری برام توضیح میدادی من کلی میذوقیدم وازت
عکس میگرفتم به بابایی هم میگفتم ببین چ قشنگ داره توضیح میده