وتی هوس میکنی نماز بخونی
سلامن علیکم چه طوری بزرگ مرد کوچک من خوبیییییییییییییی؟ ی روز وقتی دیدی دارم وضو میگیرم خیلی دقیق نگام میکردی تا موقعی که دستامو با حوله خشک کردم بعدش از من خواستی آب بهت بدم توهم آب ریختی رو صورتت ودست کشیدی رو سو پاهات من که داشتم می غشیدم دوست داشتم همه ی دنیا اون لحظه ی قشنگو ثبت کنن ولی من اونقدر توی جو بودم که میگفتم علی مرتضی چکار کردی،توهمبا اعتماد بنفس دستو دراز کردی طرف حوله وگفتی حوله رو بده ،ی حوله ی دیگه دادم دست ولی همون حوله ای رو خواستی که من دستو صورتمو باهاش خشک کردم منم بهت دادمو خیلی قشنگ صورتو سرو پاهاتو خشک کردی.بعدش رفتی سراغ نماز خوندن ،جالب اینجاست که بدون چادر نماز نمیخونی.
91.1.9
مگه میزاشتی نماز بخونم منم مجبور شدم این طوری سرگرمت کنم
ذکــــرگفتن برام از همه چیز جالب تر بود مهره های تسبیحو میچرخوندی و بس بس میکردی
گاهی زیر چشم بهم نگاه میکردی ،اینو هم بگم نمازت فقط خم شدنو بلند شدن
نبود قشنگ دستاتو میزاشتی رو گوشات والله اکبر میگفتی .
فیلمشو گرفتم یاد بگیرم بزارم توی وبلاگ حتما میزارم.
مشغول ذکر گفتن
اینجا کوشییییییییییی باورت میشه من از دستت متوجه شدم که تو زیر چادری
اینجا من شروع کردم به نماز خوندن که تو باز سرو کلت پیدا شد اینبار بابا
که شکار لحظه ها کرد .البته من توقع داشتم که اینکارو کنی واسه همین از بابا خواسته
بودم حواسش باشه وبموقع بعکسه.چه نمازی شد .آخرشم بابا تورو برد سرگرم کرد
تا تونستم نمازو تموم کنم
هنوزم اینکارو میکنی ،منم نمازمو میخونمو کارت ندارم میترسم
بهت چیزی بگم از نماز زده بشی واسه همین هروقت قرآن میگیری دست
و میخونی(البته همش صلوات میفرستی ومیگی الله اکبر)تا زمانی که بی
احترامی به قرآن نکردی ازت نمیگیرم.
فدات شم آویزونم شدی میگی مامان بریم لا لا برم
بخوابونمت زندگیه مامان،تازه هوس ماماما (مربا)هم کردی این
وقت شب