خریدن فوتبال دستی
ی شب که رفته بودیم خونه ی عمو عبدالله کلی شیطونی کردی وتنها چیزی که باعث شد آروم بشی بازی با فوتبال دستی بود حتی وقتی میخواستیم بریم هنوز مشغول بازی بودی وقتی اومدیم خونه واسه بابا تعریف کردم چون با جدو و دادایی رفته بودیم و بابا کارداشت ونتونسته بود بیاد باباهم گفت:فردا میرم یکی براش بخرم فکرکردم داره شوخی میکنه و بهش گفتم به بچه همین طوری قول نده گفت:نه جدی میگم براش میخرم و روز بعد رفت وبرات ی فوتبال دستی خرید ،٢٥ تومن شد.
٩٢.٤.٢٧
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی