علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

خاطرات گل پسرم در روزهای پایانی سال 92(1)

1392/12/28 18:06
824 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی پسرم میخواد واسه مامان دلبری کنه ومامانو بخوندنه که این کارو میکنه

92.11.14

اینجا هم حلیم اربعین حسینی بود که 3 روز قبل اربعین درست کردیم

چون خیلیا توی اربعین درست میکردم و حلیما حروم میشد 

وتو حلیمو رو سرخودت خالی کردی من که عاشق این کارتم زودی عکس گرفتم

92.9.27

این وسیله ای که باهاش اینکارو کردی

خداروشکر که مامانم هم حاج خانم شد92.11.18

اینجا تازه رسیده بود

و راهپیمایی 22 بهمن

وطوری عاشق این پرچم شده بودی که اونو از دستت نمیزاشتی کنار 

این عکس کاملا واقعیه،ی وقت فکرنکنین من پرچمو گذاشتم دسش

من از این عکسای مصنوعی خوشم نمیاد.92.11.23

واینجا رفتیم اطراف چشمه های آبگرم عالی بود همه جا سبزو قشنگ92.11.25

الانم با عمه زینب اینا رفتیم اونجا وبهمون خوش گذشت.

بعد که اومدیم با جدو ودادا رفتین روستا به یکی از آشناها سر بزنین

چون جدو میترسیدبا پسر عمو حسین دعوات بشه و فکر کنم پست

قبلی همه چیزو برات روشن کرده باشم.



 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

merila
28 اسفند 92 18:16
وای عزیزم خیلی نازه الهی خدا برات حفظش کنه
مامانی درسا
4 فروردین 93 3:12
نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند . . دوست من سال نو مبارک و خوش انشاالله
مامان زینب خانوم
5 فروردین 93 23:21
جیگرش که با پرچم خوابیده....عیدتون مبارررک
مامان متین و مهبد
27 فروردین 93 12:52
چه دلبری ین گل پسر. چه حالی میده شیطونیای وروجکا بسلامتی .انشالله نوبت خودت راست میگی بچه ها وقتی از یه چیزی خوششون بیاد تا توی رختخواب هم با خودشون میبرنش همیشه خوش باشید.