علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

عکسهای عید 94

1394/2/19 6:46
1,106 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان خوبی؟این روزا خیلی شیطون شدی ی مدتی واقعا اروم بوی وفقط شبا شیطونیانت گل میکرد جدیدا هم که بازیت اینه وقتی ما داریم تلویزیون نگاه می کنیم میای می ایستی جلوی تلویزیون وانگار نه انگار ما داریم نگاه میکنیم بعد ی نگاه شیطنت آمیز میکنی و وقتی برو کنارهای ما فایده نداره دقیقه ی 90 با خنده پا میزاری به فرار.

از اینکه قراره ی کوچولوی دیگه به خونوادمون اضافه بشه خیلی خوشحالی دیشب بهم کلوچه میدادی ومیگفتی مامان عزیزم بیاد بده نی نی مون بخوره،ابراز علاقه منو تو هم که تماشایی

علی مرتضی:مامان دوست دارم                       مامان:منم همینطور عزیزم

مامان:دوست دارم عزیزم                                        علی مرتضی با ناز:منم همینطور

مامان به علی مرتضی:عشق من عاشقم باش     علی مرتضی :عاشقتم

وهمینطور روزهای قشنگ ما ادامه داره،راستی از اردیبهشت کلاس قرآنت شروع شده وتو جز زرنگای کلاسی وخوشحال از اینکه دوستای زیادی پیدا کردی.

بریم سراغ عید وعکسا:

عید 94 یکی از بهترین عیدای زندگیم بود فکر کنم برای تو هم همیطور بود چون همش بازی وددر رفتن بود

درست برعکس عید 93 که همه ازش به بدی یاد میکنن.سال 93 با تمام بدی ها و خوبی هایی که داشت که البته بدی هاش بخاطره عیدش بیشتر بود گذشت وهمه خوشحال از اینکه اون سال تموم شده سال جدیدو با خوبی وخوشی شروع کردیم .از هفتم عید تا 13 عید رو رفتیم شوش و بیشتر ددر رفتنامون اونجا بود.

عکس تو و پسرعموت محمد که بعد مدتها همدیگه رو دیده بودین

وکلی بهم ابراز علاقه میکردین وخوشبختانه باهم دعواتون نشد.

اینجا تازه از حموم کرده بودی وموهاتو بالا زدم ولی خشک که شدن

اینطوری اومدن پایین

ورقیه جون دختر عمه خدیجه

اتاق دایی منصور

این ژستو هم خودت گرفتی

رفتن به پارک سپاه شوش یکی از زیباترین جاهایی که دیده بودم

واین اولین بارم بود که میرفتم واقعا عالی بود

وستایش خانم شیطونو بلا دختر خاله حبیبه

رفتن به موزه و قلعه ی شوش

پشت دیوار موزه

این ژست داش مشتیا هم از کارای بامزه تو بود

اونجا هم سازو دهل براه بود

واااای وارد موزه که شدیم تو وستایش شروع کردین به دویدن،اونجا راه در رو زیاد داشت ونمیشد پیداتون کرد

وبراحتی کنترلتون کرد وبزور تونستم همین ی عکسو تو موزه ازت بگیرم که اونجا

هم شروع کردی به بالا پایین بردن دستات

دعوای تو ستایش وقهر تو

و قایق سواری توی رودخونه ی شاورو کنار حرم دانیال نبی(ع)

رفتن به پارک ویندی شوش

وبعد تموم شدن بازیت نمیدونم چت شده بود میگفتی دلم واسه بابام تنگ شده

و گریه کردی که با ی بستنی حالت خوب شدو دل تنگیت فراموشبوس

یکی دیگه از بهترین روزهامون:رودخونه ی کرخه

تو دانیال ودایی جمال

چای وقهوه ورقص عربی هم که براه بود

یونس برعکس تو که موقع گرفتن عکس کلی وول میخوری،طوری می ایسته وخودشو

خشک می کنه که انگار میخوای عکس رادیولوژی ازش بگیری

وبعد از اون هم رفتین زیارت حرم

داخل شلوغ بود واسه همین توی حیاط اونم به شکل زوم کردن

دوربین تونستم ازت عکس بگیرم

مگه می ایستادی

موقع برگشتن به خونه،پل کنار حرم

ووووووووو

13 بدر که اونم خیلی خوش گذشت

از طرف روستا رفتیم کنار کرخه واز اونا هم رفتیم توی جنگل

اینجا منظرش عالی بود

محمد امین پسر دختر عمومی مامان

گیر داده بودی که حتما ایوب رو بغل کنی

هرکاری میکرد ولش نمیکردی

حالا هم که خودشو رها کرده اینطور تلافی میکنی

و مهدی پسر عموی مامان

نمیدونم چرا همه عاشق این علامتن

وتوی عکسا اینطوری ژست میگیرن

زمین پشتی هم،زمین کشاورزیه عمو سعید ،شوهر خاله ریحانس

11 فروردین،تولد خاله ریحانه

حیدر و علی دوقلوهای شیرین دایی جلیل

موقع برشتن به خونه بابا وعمه زینب و شوهر عمه زینب همراه دختراشون

اومدن دنبالمون

اینجا عمو جواب مشغول گاز زدنه و ما کنار پارک نزدیک پپ بنزین

منظ شدیم تا پروژه ی گاز زدن تمو بشه

اینم فضای سبز که وجود مهسا قشنگ ترش کرده بود

پسندها (1)

نظرات (4)

مادر بزرگ
22 اردیبهشت 94 21:29
__████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█
بانو
9 خرداد 94 13:50
سری مسابقات عکاسی با موضوع پا در کفش بزرگترها همراه با جوایز ارزنده: نفر اول ربع سکه بهار آزادی نفر دوم کارت هدیه 200 هزار تومانی نفر سوم کارت هدیه 100 تومانی مهلت ارسال عکس تا 25 هر ماه اطلاعات بیشتر در لینک زیر: http://www.banoo.ir/forum/post/4987
ریحانه مامان دوقلو ها
1 تیر 94 13:29
سلام مریم جان خدا حفظ کنه دسته گلت رو اون دعایی که گفتم سوره طه آیات 25 تا 28 هست
مامان علی مرتضی
پاسخ
سلام ریحانه جان ممنونم خواهر مدت زیادیه اینجا نیومدم واسه همینه تازه پیامتو دیدم شرمنده عزیزم راجب علی مرتضی هم ممنونم لطف دارین
مهسا خانوم
25 مرداد 94 11:45
سسسسسسسسلام خاله خوبین؟؟؟؟؟؟؟ + ان شالله مهرماه زمینی میشه
مامان علی مرتضی
پاسخ
ممنونم عزیزم