علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

عید 95 در شوش

حدود ی هفته ی آخر تعطیلات عید رو رفتیم شوش عالی بود واقعا خوش گذشت جای بابا خالی ...بابا مونده بود که درس بخونه چون امتحان ارشدش نزدیک بود البته الان که دارم برات مینویسم بابا امتحان داده وقبولم شده امروزم آخرین روز انتخاب رشتشه،انشالله که ی جای خوب قبول بشه. رفتن به شوش بیشتر از هم برای تو خوب بود چون میتونستی آزادنه هرطور که بخوای بازی کنی رفتن پیش کرخه رفتن به دزفول با اون آبو هوای خوب وفضاهای سبزو قشنگش رفتن به پارک بانوان شوش که تازه تاسیس شده بود که ی جای عالی و پر از درخت وسبزی بود وکلی جای دیگه که همه دست به دست هم دادن تا ما با ی روحیه ی عالی برگردیم. توی عکس بالا از این ناراحتی ک...
2 تير 1395

تولدت اونم با تاخیر یک ماهونیمه

متاسفانه کارت تولد و کلی چیز دیگه با تاخیر بدستمون رسیدن اونم توی عید و ما بدلیل اینکه خونه عمو حسین اینجا بودن بدلایل امنیتی نتونستیم ی تولد پرسرو صدا توی خونه برات بگیریم واسه همین طبیعت رو انتخاب کردیم و تولدتو بیرون گرفتیم. تولدت همزمان شد با هفتمین سالگرد ازدواج منو بابا واینطوری خوشیه ما کامل شد. 5 فروزدین 95 ...
2 تير 1395

تحویل سال 95

تحویل سال ساعت 8 صبح بود چون اولین عیدی بود که خواهرت کنارمونه دوس داشتم تو هم موقع تحویل سال کنارمون باشی. اوه ه ه  بزور بیدارت کردم ولباس تنت کردم وتو هم کلیبدخلقی کردی که چرا خوابمو بهم زدین ببین چقدر تو عکس اخمویی   ...
2 تير 1395

بینایی سنجی

آبان ماه که چند روزی ازش رو اختصاص دادن به بینایی سنجی بچه های 4 تا 6 سال وامسال شما برای اولین بار باید اینکارو که بنظر خودت ترسناکم بود انجام میدادی، بینایی سنجی رو همون جا توی جامعه القرآن انجام دادیم ولی باکلی حرفو سیاست مادرانه بازم زیر بار نمیرفتی وهمش اخمات تو هم بودن واخرشم انجام ندادی. آبان ماه 94 قیافتو ببین چقدر حالت بده اونوقت من توی این موقعیت دوربین بدست.... این لحظاتو ثبت میکنم برای اینکه بدونی تمام خاطرات تلخ وشیرینت برای من جذاب و پر از انرژی بودن. البته تلخ از نگاه خودت ولی مریضی و حوادثی که برات پیش می اومد جز خاطرات تلخی بود که حتی ثبت کردنش هم برام تلخ بوده وفقط میخواستم ی روز...
2 تير 1395