امپراطور و استخر توپ
سلام مامانی چند روزی که نبودم تا خاطراتت رو بنویسم واسه این بود که باهم دیگه رفته بودیم خونه ی مادرجونت و خونه ی اونا تا خونه ما حدود٥/١ ساعت فاصلست و اونجا هم سیستمی نبودکه بشه وصل شد واسه ی همین بعد حدود یک هفته که اومدیم دوباره شروع به نوشتن کردم اونجا دختر دایت غزال یه استخر بزرگ توپ داشت که زن دایی مریم تورو که هنوز نمی نشستی تو استخره نشوند ومامانی ازت عکس گرفت.
شما از رنگای شاد استخر کلی خوشت میومد و وقتی درازت میکردیم کج خولقی میکردی دوس داشتی بشینی ونگاه کنی بزرگتر که شدی قول میدم به بابایی بگم یه خوشکلشو هم واسه پسمل مامانی بخره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی