امپراطور با کله رفت تو لب تاپ
سه شب پیش بغل بابا که داشت با لب تاپ کار میکرد تو رو دادم بغلش تا کارای عقب افتادمو انجام بدم همون طور با مانیتور زول زده بودی و دستو بردی طرف صفحه کلید من که این صحنه برام جالب بود از بابا خواستم که تورو نزدیکتر ببره تا ازت عکس بگیرم،بابایی نشوندت روی میز و بعد از اینکه ازت عکس گرفتم سعی کردی دست دیگتو ببری جلو و من همون موقع که خواستم عکس بگیرم نمیدونم چه طور از دست بابا لیز خوردی و با کله رفتی تو مانیتور اول این ور اونورو نیگا کردی بعد زدی زیر گریه یه کوچولو پیشونیت خراشیده شده بود و جاش قرمز شده بود بابا وقتی دید این طوری شدی عصبانی شد و گفت:ببین چی کار کردی اینم از عکس گرفتن تو منم گفتم:تقصیر تو بود خوب نگرفتیش و....
ولی زودی آشتی کردیم و گناهامون به گردن گرفتیم خدا رو شکر به خیر گذشت و گرنه من یه مامان بی جنبم و ممکن بود اگه خدای نکرده برات اتفاق بدتری میوفتاد هیچوقت خودمو نمیبخشیدم.
با تمام کوچیکیت و قلب بزرگت بدکاریه مارو ببخش.
امپراطور چند ثانیه قبل از وقوع اتفاق