امپراطور و واکسن 6 ماهگی
سلام مامانی امروز باهم رفتیم بهداشت واسه اندازه گیری قدو وزنو دور سروووووووووووووووووووو واکسن که چند روزی هم عقب افتاده بود اول کلی واسه وزن کردنت معطل شدم چون خانمای محترم میگفتن اتاق بهم ریختست بیرون باشید صداتون میکنیم هرچی منتظر شدم صدام نکردن منم رفتم تو اتاق هنوز همون جوری بود و من به زور خودمو کنترل کردم متاسفانه خاله زینب نبود تا کاراتو انجام بده و یه خانم جدید اومده بود که فکر میکرد عقل کله،حرفای که دکترت بهم گفته بود رو قبول نمیکرد و میگفت:من میگم ...چه کار دکتر داری... به موقش حالشو میگیرم
مامان بدی نیستم ها ولی کسی که نمیدونم کارشناسی داره یا نه سطح سوادش بیشتر از یه دکتره،خوب بعضیا این طورین دیگه فکر میکنن هستن ولی نیستن...
بگذریم ...چند بار ازش پرسیدم وزنت چقده جوابمو نداد بعد قطره آهنو قطره ی آ-د بهم داد و گفت برو واکسنشو بزن منم کلی سوال داشتم ولی گفتم حاضرم عصری پول ویزیت بدم و برای پرسیدن سوالام برم پیش دکترت.موقعی که رفتیم پیش آقای واکسن زن دستیارش که از تو خوشش اومده بود واست شکلک در میورد تا حواست پرت بشه ولی مگه میشه .قطره ی فلج اطفال بادوتا واکسن تو پاهات نوش جان کردی کلی گریه کردی و دل همه ی مامانای اونجا واست سوخت ولی به محض اینکه از بهداشت خارج شدیم آروم شدی و چون مسیر خونمون از بازار میگذشت کلی خوشت اومد وقتی رسیدیم یه کوچولو گریه کردی و بعد خوردن شیر آروم شدی و خوابیدی الانم خوابی.
آقاهه میگفت امشب تب میکنی یه خورده نگرانم امیدوارم به خوشی امشبو شبای بعدش بگذرن.
این عکس الانته که خوابی...