علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

امپراطور و واکسن 6 ماهگی

1390/6/11 13:03
749 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام مامانی امروز باهم رفتیم بهداشت واسه اندازه گیری قدو وزنو دور سروووووووووووووووووووو واکسن که چند روزی هم عقب افتاده بود اول کلی واسه وزن کردنت معطل شدم چون خانمای محترم میگفتن اتاق بهم ریختست بیرون باشید صداتون میکنیم هرچی منتظر شدم صدام نکردن منم رفتم تو اتاق هنوز همون جوری بود و من به زور خودمو کنترل کردم متاسفانه خاله زینب نبود تا کاراتو انجام بده و یه خانم جدید اومده  بود که فکر میکرد عقل کله،حرفای که دکترت بهم گفته بود رو قبول نمیکرد و میگفت:من میگم ...چه کار دکتر داری... به موقش حالشو میگیرمنیشخند

مامان بدی نیستم ها ولی کسی که نمیدونم کارشناسی داره یا نه سطح سوادش بیشتر از یه دکتره،خوب بعضیا این طورین دیگه فکر میکنن هستن ولی نیستن...

بگذریم ...چند بار ازش پرسیدم وزنت چقده جوابمو نداد بعد قطره آهنو قطره ی آ-د بهم داد و گفت برو واکسنشو بزن منم کلی سوال داشتم ولی گفتم حاضرم عصری پول ویزیت بدم و برای پرسیدن سوالام برم پیش دکترت.موقعی که رفتیم پیش آقای واکسن زن دستیارش که از تو خوشش اومده بود واست شکلک در میورد تا حواست پرت بشه ولی مگه میشه .قطره ی فلج اطفال بادوتا واکسن تو پاهات نوش جان کردی کلی گریه کردی و دل همه ی مامانای اونجا واست سوخت ولی به محض اینکه از بهداشت خارج شدیم آروم شدی و چون مسیر خونمون از بازار میگذشت کلی خوشت اومد وقتی رسیدیم یه کوچولو گریه کردی و بعد خوردن شیر آروم شدی و خوابیدی الانم خوابی.

آقاهه میگفت امشب تب میکنی یه خورده نگرانم استرسامیدوارم به خوشی امشبو شبای بعدش بگذرن.

این عکس الانته که خوابی...

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان پارسا
5 شهریور 90 16:01
مرد شدیااااااااااااااااااااااااااااا
استامینوفن هر 6 ساعت یه بار بهش بده ایشالا که تب هم نمیکنه عزیزم


ممنون از توصیه تون چون مسکن اثر واکسنو کم میکنه فقط عصری بهش دادم والان که میخواد بخوابه
مامانی طاها
5 شهریور 90 18:14
لام مامانی مرسی که به ما سر زدین قطره استامینوفن یادت نره مامانی در ضمن اشکالی نداره اینا عادتشونه که اینطوری برخورد کنن همه جاییه


بله دیگه سعی میکنم کمتر و درصور ت تب بهش بدم چون اثر واکسنو کم میکنه و از شما هم ممنونم
مامانی طاها
5 شهریور 90 18:16
راستی مامانی یادم رفت بگم من ساروی هستم اما آمل زندگی میکنم خواهرم دزفل زندگی میکنه شوهرش دزفولیه


از آشنایتون خوشحال شدم مامانی...
مامان هانیه سادات
6 شهریور 90 10:52
سلام. انشاالله که مثه یه مرد!!! تحمل میکنه. در مورد برخورد بدشون هم خیلی خودتو ناراحت نکن. تقریبا همشون همینطورین.


سلام ممنونم خدارو شکر امپراطور ما تحمل کرد والان خوبه.اتفاقا دکترش بهم گفت:اصلا به حرف اونا اهمیت ندم چون توصیه های اشتباه بهم کردن و گفت:هروقت سوال داشتی بیا پیش خودم
مامان متین
7 شهریور 90 13:24
سلام مامانی دوستان همه توصیه های لازم رو گفتن و در مورد اونها هم که راست می گن همه جا اینجوریه شما خودتو ناراحت نکن پسر گلت هم مثل مامانش قویه


شما لطف دارید به دکترش گفتم گفت:از این به بعد برم پیشش و هرسوالی دارم از اون بپرسم
مامان آریان جون
8 شهریور 90 1:20
سلام مامانی
انشالله که هیچی نمیشه.شما هم واسه چیزی که اتفاق نیافتاده غصه نخور و به دلت بد راه نده.همه چی رو بسپار به خدا.


سلام مرسی از لطفتون دوست عزیز شمارو لینک میکنم
مامانی کسرا
8 شهریور 90 10:00
انشالله به سلامتی
دیگه رفت تا یکسالگی که خیلی واکسن راحتیه....
من لینکتون کردم اگه دوست داشتی شما هم لینک کن


قربان شما حتما لینکتون میکنم دوست عزیز