امپراطور همچنان در بستر بیماری
قلب مامان علی مرتضی جان
دو هفتس اسهال داری استفراقت قطع شده اما همچنان گلاب به روت ................
پاهای کوچیکت از سرم کبود شدن هروقت نگاشون میکنم دلم کباب میشه،حسابی آب شدی توی دو روز آخر 300 گرم کم کردی چشاتم رفتن تو گودی فردا قراره ببریمت دزفول پیش دکتر ملک آسا دکتر خیلی خوبیه امیدوارم هرچه زودتر حالت خوب بشه.
این روزا از بس لباس شستم نا ندارم حتی وقت نمیکنم به خودم برسم حتی حوصله ی بابایی رو ندارم ولی خوشبختانه بابا درکم میکنه وهمه رو پای خستگیم میزاره .از بیخوابیو بدخوابی تمام تنم درد میکنه خیلی بیقراری میکنی و تا دیر وقت بغلت میکنم راه میرمو بهت شیر میدم روی زمین که میزارمت شروع به گریه کردن میکنی جالب اینجاست وقتی به خاطره کمر دردم آروم روی صندلی میشینم تا یه جورایی تورو گول زده باشم و خوابت ببره
نمیدونم چه طوریه که میفهمی و شروع به غرغر میکنی و بازمن شروع به راه رفتن میکنم تا جنابعالی خوابت عمیق بشه و آروم بزارمت سرجات شبا هم چند بار بیدار میشم و پتو رو میکشم روت،خیلی از شبا اونقدر بدحال میشی که فقط دوس داری شیر بخوری ومن مجبور میشم به خاطره راحتیت فقط به یک طرف بخوابم وهمون طور خوابم میبره وصبح از شدت بدن درد نمیتونم دولا بشم
با اینکه 23 سال بیشتر ندارم کلی بدن درد اومده سراغم...
با این اوصاف راضیم و هیچ گله ای ندارم بعضی وقتا هم که چیزی میگم به خدا میگم خدایا تو گوشاتو بگیر .
واقعا احساس مادرانه احساس قشنگیه فوق العادست من این نعمتی رو که خدا بهم داده ومنو لایق مادرشدن کرده بی جواب نمیزارم انشالله.