دلیلی برای غیبت مامان
سلام عزیز دل مامان خوبی فدات شم؟کلی خاطرات کلی عکس وکلی ماجرای ننوشته برات دارت دارم که اولین دلیل ننوشتن اونا تنبلی وبعدیش همین زلزله ها وپس لرزه های مورموری هست که همچنان ما هم با اون میلرزیم.باخودم گفتم حالا که زلزله با ما کنار نمیاد ودس بردار نیس خوب ما باهاش کنار بیایم و دور روزی که برگشتم سرخونه زندگی وخونه رو مث قبل با دلو جون تمیز میکنم و هنرهای دستیه خودم روی اوردم و وقتمو با اینا وبخصوص تو پر کردم البته ی کوچولو شایدم بیشتر هنوز ترس دارم ولی خوب وقتی آدم تسلیم خواست خدا بشه و اینطور فرض کنه که همه ی این پس لرزه ها ی تلنگرن که آدم به گذشتش فکر کنه وتمام خطاهای گذشتشو از نظر بگذرونه خود به خود آرامش بهم برمیگرده.اما عجیبه که خیلی از ما آدما این تلنگرها رو نمیبینیم یااصلا این پس لرزه ها واین اتفاقات عجیب دنیا رو ی گوشزد نمیبینم مگه اینکه همون اتفاق برامون بیفته و چند نفر از عزیزانمون یا حتی جون خودمونو از دس بدیم که تازه فیلمون یاد هندستون بیفته که بلههههههه ای کاش ....
ولی ای کاش دیگه نه معنی داره نه دردی رو دوا میکنه سعی میکنم تا امروز چندتا از عکسا وخاطراتت رو اینجا بزارم تا وبلاگت از این سوتو کوری دربیاد.