جوونه زدن دومین مروارید امپراطور
سلام به امپراطور خودم امروز خونه ی عمه زینب اسباب کشی داشتن و خدارو شکر عمه جونت
خونه دارشد و ماشالله خیلی خونش شیکو قشنگه.خوب از اونجایی که عمه هات خیلی به
گردنمونحق دارن ماهمرفتیم کمکشون یه ساعتی میشه که اومدیم راستش از صمیم قلبواسشخوشحال شدم انشالله از این خونه خیر ببینن وانشالله روزیه همه ی بی خونه ها.
و همونجا بود که دیدم کنار دندون قبلیت یه مروارید خوشکل سمت چپش در اومده البته دست
زدمچیزی حس نکردم ولی ظاهرش کاملامشخص بود مادر جون گفت:که ازدیروز متوجه شده و
فکرمیکرده من خبر دارم.خلاصه اینم حکایت دومین مروارید خوشکلت که هر کاری میکنم نمیزاری
یهعکس از دندونت بگیرم به بابا گفتم:بریم پیش دندون پزشک تا یه عکس از مرواریدت بگیره ولی
باباقبول نکرد و حالم حسابی گرفته شد انشالله به موقع یه صحنه ی قشنگ از مرواریدای خوشکل
میگیرم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی