امپراطور و واکسن 4 ماهگی
امروز منو بابایی تو رو بردیم بهداشت واسه ی واکسن 4 ماهگیت.توی راه بابایی بغلت کرد و هنوز به بهداشت نرسیده روی بابایی بالا اوردی و حسابی لباساشو کثیف کردی باباهم فقط گفت:دست درد نکنه علی آقا و تو جوابشو با خنده ی قشنگت دادی وقتی رسیدیم خاله زینب که دوست مامانیه و اونجا کار میکنه قد و وزنو دور سرتو گرفت ماشالله نمودار رشدت به جای اینکه مایل بره به سمت بالا پیشروی کرده بود و این خیلی عالی بود.بعد نوبت واکسنت شد کار واکسن که تموم شد تا خونه به جون منو بابا غر زدی فکر کنم از دستمون شکایت میکردی که چرا گذاشتیم اوووووووووووووووووووووووووووفت کنن زندگیه مامان این کار واسه سلامتی خودته فدات بشم.
وقتی رسیدیم منو تو حدود 2 ساعتی خوابمون برد بعد که بیدار شدی کلی گریه کردی و منو بابا و مادر جون نتونستیم آرومت کنیم کمی استامینیوفن بهت دادم تا تونستی کمی آروم بشی و شیر بخوری.
الان ساعت نزدیک 12 شبه و تو خوابی امیدوارم بتونی امشب خوب بخوابی و تب نکنی.آمین