شاید چند روزی نباشیم
سلام هم به پسره مامان هم به دوستای خوبم ،قلب مامان شاید یه ساعت دیگه بریم شوش خونه ی مامان جون اینا(مامان خودم) من که دو دلم ولی بابا میگه بریم من پس فردا یکی از شاگردام امتحان داره فرداهم کار دارم و...خلاصه الان بابا حمومه و من هنوز نمیدونم برم یا نه...ولی از اونجایی که ممکنه بریم گفتم:بی خبر نرفته باشیم و در جواب دوست عزیزم مامان الیسا که گفته بود کجایی هستم باید بگم من اصالتا خوزستانی و متولد شهر شوش وبزرگ شده ی اونجام بعد از ازدواج که شوهرم کرد وایلامی بود وهست ساکن ایلام شهر دهلران شدم و ریکا گفتن من به خاطره معاشرت ودوستی با چند تا از دوستای شمالی هستش که ساکن آمل هستن و وقتی با علی مرتضی آمل بودیم مدام به علی مرتضی ریکا جان میگفتن ومنم یاد گرفتم اگه بازم سوالی هست بگید حتما جواب میدم.
بابایی هم که از حموم در اومد یه جورایی رفتنمون قطعی شد فعلا خدافظ