تولد امپراطور
سلام فدات شم سرم حسابی شلوغه مشغول آماده کردنه تدارکات آش دندونیت هستم اومنم بعد از در اومدن سه دندون...البته چهارمی هم داره در میاد...عمه هات خیلی دوس دارن که از این آش بخورن وما هم تصمیم گرفتیم یه آشی درست کنیم توی این سرما هم حسابی میچسبه.چندروزه اینترنت سرعتش افتضاح شده ومنم که حوصله ی صبر کردن ندارم تا میبینم این طوریه هنوز نیم ساعت نشده میزنم بیرون...الانم که مینویسم صفحه ی روبرو نصفه میاد ومن نمیتونم مطالب نوشته شده رو مرتب کنم،چند روزه که شکمت چهار ،پنج بار در روز کار میکنه بابا رفت واست نوبت دکتر گرفت،نوبتمون ساعت شیشو نیمه...ج.شای ریز صورتت بهتر شدن ولی الان توی کاغذ مینویسم که یادم نره به دکتر بگم همیشه همه ی سوالاتمو مینویسم چون همیشه یکی دو موردو یادم میره و بعد که میایم خونه کلی سر بابا غر میزنم وبابایی هم مجبور میشه بره وسوالات منو بپرسه البته دکتر چند قدمی با خونمون فاصله داره،خیلی دکتر خوبیه،خونوادش تهرانن ویه دختر خوشکل داره امیدوارم اونا بیان اینجا وبرای همیشه اینجا بمونن چون این طور دکترایی کم پیدا میشن. و از همه مهمتر امروز تولدته البته به قمری،پارسال 30 بهمن مصادف با 15 ربیع الاول به دنیا اومدی قرار بود آش دندونیتو امروز درست کنیم ولی گندم گیرمون نیومد ...امروز یکی از دوستای باباجون از روستا برامون اورد انشالله فردا درستش میکنیم الانم تو بیدارشدی وبغلمی تا اتاق بابا رو بهم نریختی بهتره بریم.