عروسی دایی جلیل
سلام مامانی دیروز عروسی دایی جلیل با زن دایی خدیجه بود بالاخره دایی جلیل هم داماد شد بابایی،پدر جون،عمو محمد رضا شوهره عمه زهرا و عمو محمدجواد شوهره عمه زینب رفتن عروسی ولی من به خاطره تو که نکنه توی شلوغی اذیت بشی نرفتم عمه هات اومدن خونه ی ماوتا ساعت 11 شب پیش ما موندن. کنفرانس بی شوهرهارو تشکیل داده بودیم راستش همه مون دلمون واسه باباییا تنگ شده بود یه بار من زنگ میزدم یه بار عمه زینب و بار بعدی عمه زهرا تا بالاخره باباییا ساعت 11 شب رسیدن خونه. شامو عمه زهرا درست کرد که خیلی خوشمزه بود و دس گلش درد نکنه عمه زینب خونه رو جارو کرد مادر جون تو رو بغل کرده بود،منم ظرفارو شستم و یاسینو یاسمنو فائزه مشغول کشف اختراعات غیر...
نویسنده :
مامان علی مرتضی
13:26